شاید ژانر وسترن دوران طلایی خود را دههها پیش پشت سر گذاشته باشد، ولی سالها پیش، زمانی که پدران ما جوان بودند، قهرمانان سینمای وسترن نمادی از رویای آمریکایی بودند و برای جوانان خیالپرداز همان محبوبیتی را داشتند که ابرقهرمانان سینمای امروز برای ما.
در دورانی که هنوز قهرمانان سینمایی “قهرمان” بودند و جلوهای فرابشری داشتند، کابویهای بیباک و ماجراجو قلبها را نیز مانند دشتهای باز غرب وحشی درمینوردیدند و به تسخیر خود درمیآوردند. ما هم فرزندان همان پدرانیم و در کودکی با این گاوچرانهای اسطورهای و جاودانه همسفر شدهایم و در خیال به سوی آفتاب در حال غروب تاختهایم.
این هم لیستی از ۵ کابوی برتر تاریخ سینما، که البته شامل تمام گزینههای ممکن نیست:
کلینت ایستوود
این “مرد بینام” ساکت و مرموز، نه تنها از به یادماندنیترین قهرمانان وسترن، که از محبوبترین شخصیتهای سینمایی تمام دوران نیز هست. سهگانه دلار سرجیو لئونه او را به نمادی جهانی بدل کرد. هر چند کلینت ایستوود در سالهای پایانی اوج ژانر وسترن وارد گود شد، ولی با خلق و در حقیقت بازآفرینی زیبا و اثرگذار این کاراکتر نقطه پایان شایستهای را بر دوران طلایی این ژانر رقم زد.
در سالهای بعد ایستوود تلاش کرد که با خلق وسترنهای دیگر این موفقیت را تکرار و این ژانر را زنده کند، و تا حدودی هم موفق شد (با وسترن موفق و محبوب نابخشوده)، ولی این تصویر او در نقش “بلوندی” با پانچویی بر دوش و سیگاری بر لب است که در ذهن ما نقش بسته و تا ابد جاودانه شده است.
استیو مککوئین
استیو مککوئین که به حق به King of Cool ملقب بوده، بیشک از ستارگان بزرگ تاریخ سینماست. او که در دهه ۶۰ پردرآمدترین ستاره هالیوود بود، به همراه پل نیومن، مارلون براندو، و جیمز دین، پایهگذار نسل جدیدی در سینما هستند: نسل ضدقهرمانان عصیانگر که بر ضد کامل بودن میشورند و نسل قدیم و سنتها را به چالش میکشند.
در نقشهای وسترنش، با اینکه اثر آشکاری از این شورش و عصیان نمیبینیم، اما باز هم نشانههایی هست؛ او قهرمانی متفاوت است: تکرو، ثابتقدم، و محکم؛ ولی انگار که همواره چیزی او را از درون میخورد و در درونش جدالی برپاست.
مککوئین در چندین فیلم و سریال وسترن ایفای نقش کرده، ولی نقشآفرینی او در فیلم پرستاره و سامورائیوار هفت دلاور از بهیادماندنیترین هاست.او در سال ۲۰۰۷ سرانجام به لیست نقشآفرینان برتر وسترن راه یافت.
چارلز برانسن
روزی روزگاری در غرب وسترن محبوب من است. ترکیبی هنرمندانه و زیبا از تعلیق، قهرمانی، موسیقی، و رویارویی ستارگانی رو به افول اما همچنان درخشان.
چارلز برانسن، ستاره دوستداشتنی و زشتروی فیلم که از تبار اروپای شرقی است، دوران کودکی بسیار سخت و فقیرانهای را در شهری غربی به عنوان معدنکار سپری کرد و سرانجام به ارتش پیوست. دشواری دوران رد پایش را بر چهره آفتابسوخته و شخصیت مقاوم و محکم و مستقلش بر جای گذاشت.
او با فیلم “هفت دلاور” خود را به جهان شناساند و در آثار برجسته دیگری نیز نقشآفرینی کرد که بسیاری از آنها در ژانر وسترن جای داشتند، ولی به اعتقاد من نقطه اوج کارنامه حرفهایاش، بازی در نقش “هارمانیکا” در فیلم “روی روزگاری در غرب” است. او که با آن سازدهنی معروفش، به تنهایی در برابر هنری فوندا و مردانش میایستد و برای هدفش میجنگد، نمادی از قهرمانان استوار و ثابتقدمی است که حاضرند مردانه برای هدف جان سپارند ولی تن به ظلم ندهند.
خود لئونه یک بار از او به عنوان “بهترین بازیگری که تا حالا با او کار کرده” یاد کرده است. لئونه حتی میخواست از او در سهگانه دلار هم استفاده کند، ولی برانسن نقش را رد کرد و ایستوود را به یک بخت عالی مهمان کرد.
جان وین
نمیشود از قهرمانان وسترن حرف زد و نامی از جان وین نبرد. او که از پرکارترین و محبوبترین ستارگان این ژانر است، در بیش از ۱۰۰ فیلم وسترن که بیشتر آنها فیلمهای رده پایین و کمخرج بودند بازی کرده، ولی البته در کارنامه او آثار ماندگار هم دیده میشود، از آن جمله فیلمهای بسیاری با کارگردانی جان فورد.
در فیلمهای این کابوی پیر چندان خبری از خشونت نیست، ولی تا دلتان بخواهد ماجراجویی هست. او که سعی داشت چهرهای واقعگرایانه و متفاوت از قهرمانان وسترن ترسیم کند، در طول سالها کاراکتری اختصاصی برای خود ساخت که در بسیاری از نقشآفرینیهای معروفش تکرار شد. شاید به همین دلیل بتوان گفت که او هنرپیشه چندان خوبی نبود و قادر نبود بیش از یک نقش را بازی کند، ولی نقش او به عنوان یک نماد فرهنگی تاثیرگذار آمریکایی را نمیتوان نادیده گرفت. او در ایران هم با تکیهکلامهای عجیب و مضحک و فارسیشده دوبلورها محبوبیتی چشمگیر داشت.
البته شهرت و محبوبیت جهانی وی با میهنپرستیهای افراطی و گفتههای نژادپرستانهاش درباره سرخپوستان و سیاهپوستان خدشهدار شد، ولی بدونشک جایگاه او در مقام یکی از محبوبترین کابویهای تاریخ سینما تزلزلناپذیر است. او فیلمهای تحسینشده بسیاری را در کارنامه دارد، مانند جویندگان، مردی که به لیبرتی والاس شلیک کرد، ریو براوو، و …؛ اما فیلم مورد علاقه من از او رودخانه سرخ است، اولین فیلمی که از او در دوران کودکی دیدم و نقشی جاودان در ذهنم به جای گذاشت.
پل نیومن
این ستاره خندان چشمآبی و سختکوش از زمینیترین کابویهای تاریخ سینماست. کاراکتر او در بیشتر فیلمهایش تلاش میکند تا خود را با محیط و افراد پیرامونش تطبیق دهد، ولی فایدهای ندارد چرا که او یک غریبه است و اغلب در نهایت مجبور میشود این را بپذیرد. او نه سر به طغیان آشکار برمیدارد و نه به جنگ سنتها میرود، اما دنیای قدیم به هر حال او را نمیپذیرد، چرا که با وجود فروتنی و سکوتش، او در درون متفاوت است و نمایندهای از غلبه نهایی دنیای مدرن بر دنیای سنتی است.
هر چند که تمرکز حرفهای نیومن بر ژانر وسترن نبوده، ولی چندین وسترنهای ماندگار در کارنامه دارد، از آن جمله میتوان به اومبره و کمدی ماجرایی بوچ کسیدی و ساندنس کید اشاره کرد. اما وسترن مورد علاقه من از او، هاد است
منبع:یک پزشک/نقد فارسی