درود دوستان
درود خانواده ی رمی من!
.
.
.
چند کلام با شما حرف دارم! حوصله دارید؟ بیایید دقایقی با هم باشیم!
این چند روز اتفاقات عجیبی افتاد و حرف هایی زده شد که اشک جاری کرد!
اما در نهایت باز هم به غرورم اضافه شد.
دوست دارید از کجا شروع کنم؟ از اینکه سه اسکودتو بیشتر نداریم؟ اینکه لیگ قهرمانان را هیچگاه فتح نکردیم؟ یا اینکه اصلا اروپایی نیستیم؟ یا از در یک قدمی ستاره ی نقره ای بودن؟ ما دیوانه ایم؟! آخر این چه تیم بی افتخاریست که ما داریم! بگذارید همین ابتدا نکته ای به شما بگویم دوستان! اگر فقط و فقط به دنبال اینچنین افتخارات و جام ها برای ویترین باشگاهتان هستید، ادامه مطلب را نخوانید و پیشنهاد میکنم در مرورگر خود آدرس سایت هواداری بارسلونا یا منچسترسیتی و شاید به زودی پاریسن ژرمن(پاریسن سری آ) را جستجو کنید! اما اگر از من به عنوان یک عضو خانواده، می شنوید، جایی نروید و همینجا همراه باشید!
مطمئن بودم! متشکرم که هنوز اینجایید!
اینطور خوب نیست! بگذارید از جای دیگری آغاز کنم.
موافقید همراه هم وارد المپیکو شویم؟!!! این آرزوی تک تک ماست. فقط کافیست کمی از قوه ی تخیلتان کار بکشید! بیایید برویم.
از درب اصلی وارد میشویم و همینطور که پیش میرویم صداها بلندتر و بیشتر و وحشتناک تر می شود! از چند پله پایین میرویم و چند متر جلوتر همان تعداد پله را بالا می آییم! همه در تکاپو و جنب و جوشند. اما انگار اصلا ما را نمی بینند! خب چه بهتر! اینطور راحت تریم.
چیزی به ورودی زمین اصلی المپیکو نمانده. می دانم شما هم دلهره دارید! صدا به ترسناک ترین حالت خود رسیده.
پسر عجب جاییه! خودتان را کنترل کنید. جلوتر می رویم و پا به چمن مقدس المپیکو میگذاریم! صدای خانواده ی ما کر کننده است! و اینجا خانه ی ماست!
در چهار جهت خانه آتش های معروف جالوروسی در حال شعله کشیدن است و فضا با دودهای قرمز و زرد، رنگ آمیزی شده و آن گوشه کودکی با هیجان نوشته ای که از خود او بزرگ تر است را بالای سرش گرفته که: “ no TOTTI no party “.
خوب است. همین جا می نشینیم. درست در دایره مرکز خانه! فکر می کنم جای مناسبی برای ادامه صحبتمان باشد! اگر این هیاهوی خانه بگذارد! پس حلقه بزنید!
سعی میکنم خیلی کوتاه بگویم تا خسته نشوید. خب همه خوب می دانیم که اینجا کجاست. جایی که غیرت و غرور و تعصب و مردانگی از جای جایش می بارد و بوی شرافت می دهد. جایی که خیلی ها اینجا بازیکن (آدم) شدند و بعد با بی مهری و قدرناشناسی رفتند و البته چوبش را هم خوردند! شما کسی را به یاد دارید که این خانه را ترک کرده باشد و هنوز او را “فوتبالیست خوب” بنامند؟ یا حداقل مانند دوران حضورش در اینجا بدرخشد؟ چه کسی؟
کاسانو؟ مکسس؟ ساموئل؟ باتی گل؟ آکو؟ مانسینی؟ چیوو؟ یا کاپلو؟!!!
من که کسی را به خاطر ندارم. اصلا مگر می شود آدم عاقل باشد و این خانه را ترک کند؟ اینجا محل تولد اسطوره هاست! آگوستینو و جیانینی و… و کسی که اگر بگویم در قلبم است، کم گفته ام! در رگ های من جریان دارد! و مطمئنا نیازی به گفتن نامش نیست! چون همه دارند او را صدا می زنند و فریاد میکشند
” تنها یک کاپیتان وجود دارد”.
او به ما یاد داد که اینجا باشیم و هرگاه ناگهان به خودمان می آییم که “ما اینجا چه میکنیم؟” با یادآوری نام و چهره اوست که میفهمیم چرا اینجاییم و هیچوقت قصد نداریم برویم! از او بزرگتر نمیشناسم. و همچنین از او فروتن تر. خبر چند وقت پیش یادتان است؟ بعد از اینکه گفت “مسی در رستوران آمد و سلام کرد و تقاضای عکس و…” . بلافاصله این جمله را گفت که “اگر من هم اول او را می دیدم، همین کار را میکردم” اگر شخص دیگری را با این خصوصیات سراغ دارید لطفا به من بگویید! اما یاد چند هفته قبل افتادم و جایی که یکی از دوستان نزدیکم اشک میریخت! وقتی دست دور گردنش گذاشتم و پرسیدم چرا؟ در میان اشک ها فقط گفت: ” الکس… الکس… چرا باهاش این کار رو کردن…” حرفی نداشتم. درکش هم نمیکردم چون در خانه ما هیچگاه همچین اتفاقی نخواهد افتاد. مگر ما تبانی کار و فاسدیم که اسطوره و نمادمان را تبدیل کنیم به “کاریکاتوری که رو به جاده ای بی مقصد میرود، با چمدانی در دست”؟ مسلم است که نیستیم. اینجا همه چیز بوی شرف و تعصب و صداقت و نشاط می دهد، حتی بدون جام! که البته ایمان دارم جام ها در راهند و به زودی به خانه میرسند. حرف ها بسیار است و اگر بنا به گفتن باشد، حداقل چند روزی باید همین جا دور هم باشیم و نه بخوابیم و نه بخوریم و بنوشیم و نه …! و فقط حرف بزنیم و با این حال آن وقت شک ندارم که ذره ای از حرفهایمان بیشتر گفته نشده است. پس بیشتر از این مزاحمتان نمی شوم. فقط یک چیز دیگر بگویم! لطفا! این آخریست! بله ما دیوانه ایم! اینجا جاییست که پسرکی در آن رشد کرد که وقتی در بازی با مسینا توپ به دستش خورد و وارد دروازه شد و داور به نشانه پذیرفتن گل، همین جایی که ما نشستیم را نشان داد، به سمت داور رفت و به او گفت که “هند” کرده است و گل باید مردود شود. با شنیدن این خبر اگر جای مارادونا و مسی و هانری و… بودم، آب میشدم و در زمین فرو می رفتم. پسری که به تازگی با نشان دادن یکی از انگشتانش در مقابل پیشنهاد زشت سران متمول من سیتی، رو سفیدمان کرد و “المپیکو، باز هم زایید“…
.
.
این داستان ادامه دارد…
منبع:آ.اس.رم27
مطالب مرتبط:
زده شدن حدود هزار ضربه پشت پا توسط فرانچسکو توتی
نامه توتی به دلپیرو: بدون تو احساس دلتنگی می کنم الکس
دانلود ویدئو بسیار زیبایی از برد 3 بر یک رم مقابل اینتر و 5 نکته از این بازی